زندانی سیاسی رژیم طاغوت در زندان مخوف ساواک | اینجا هنوز بوی خون و صدای ناله میآید
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۰۰۸۴۱۷
همشهری آنلاین - حسن حسنزاده: تا چشم کار میکند روی دیوار حیاط پلاک هست و پلاک. چند لحظه بعد خود را در حیاط مدور موزه میبینم. دورتادورش را حصار فلزی کشیدهاند. اگر خوب گوش کنی انگار از سلولهای اطرافت هنوز صدای ناله میآید. اینجا هیچوقت شبیه موزه نمیشود. انگار تمام آن مجسمههای در حال شکنجه، حقیقیاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
کمی آن سوتر گروهی از دانشآموزان را برای بازدید از موزه آوردهاند. «قدرتاللهسنجری» راوی موزه در کنار یک مجسمه خونین که در قفسی موسوم به قفس داغ در حال شکنجه است، برای نسلی که آن روزها را ندیدهاند شرح واقعه میکند. حرفهایش از روش شکنجهها تن آدم را میلرزاند. من و آن دانشآموزان خوب گوش میکنیم. آخر اینجا موزهای برای عبرت و یاد همه شکنجه شدهها هنوز هم اینجا زنده است. این گزارش گفتوگویی است با قدرتالله سنجری زندانی سیاسی پیش از انقلاب که اکنون ساکن محله حکیمیه و راوی آن وقایع حقیقی برای نسلی است که ندیدهاند.
در مساجد اعلامیه پخش میکردیم«قدرتاللهسنجری» سال ۱۳۲۳ در اراک به دنیا آمد و بزرگ شده تهران است. اکنون نزدیک به ۲۰ سال است که در محله حکیمیه زندگی میکند و از ابتدای راهاندازی موزه عبرت بهعنوان راوی، روایتگر وقایعی است که بر او و همبندیهایش گذشته است. او دلیل آن همه فعالیت مبارزاتیاش بر ضد رژیم شاهنشاهی را آشناییاش در دوران جوانی با اندیشههای امام خمینی(ره) میداند: «آن زمان دوران دبیرستان را میگذراندم - یعنی حدود سالهای ۴۲ - که دیگر دعوت امام(ره) به مبارزه علنی شده بود. از همان موقع شور عجیبی برای مبارزه میگرفتم. با توجه به اینکه خانوادهام مذهبی و اهل قرآن بودند من هم در همین فضا رشد کردم و بیشتر فعالیتهایم در آن دوران در هیئتهای مذهبی بود. در آن مجالس همیشه حرفهای انقلابی زده میشد. سخنرانیهای انقلابی انجام میشد و جالب است بدانید علاوه بر اینها ما را با ماهیت بیگانگانی که در کشور پرسه میزدند آشنا میکردند.
من هم در چنین فضایی درس انقلاب میآموختم. یادم میآید با آن سن کم اعلامیههای حضرت امام(ره) را که در آن برهه به نجف اشرف تبعید شده بودند برای افشاگری جنایات رژیم شاه و تبیین مواضع امام(ره) جمعآوری کرده و با دستگاههای قدیمی تکثیر میکردم. به مساجد که میرفتیم، اعلامیهها را در رحلهای قرآن قرار میدادیم یا اینکه تعدادی از آن اعلامیهها را در میان مهرها میگذاشتیم. یکی از روشهای جالب دیگرمان این بود که در هنگام پخش فیلم وارد سینما میشدیم و با استفاده از تاریکی محیط اطراف، اعلامیهها را از بالکن سینما پخش میکردیم. البته تمام تلاشمان این بود که دستگیر نشویم.»
دستگیری اول، سال ۱۳۴۹این راوی موزه عبرت نخستین باری که دستگیر شد را خوب به یاد دارد. خاطرات او را بخوانید: «سال ۴۹ بود، در زمان بازیهای آسیایی تهران. آن موقع خبر رسیده بود که اسرائیل هم در این مسابقات حضور دارد. با بچههای هیئتمان جمع شدیم و تصمیم گرفتیم این بازیها را محکوم کنیم و با این کار حمایتمان را از مردم مظلوم فلسطین نشان دهیم. همان روزها یکی از دوستان قدیمی ما تصمیم میگیرد اعلامیهها را برای تکثیر به چاپخانه بدهد. مسئول چاپخانه قبول کرد آنها را چاپ کند اما بر خلاف قولش تصمیم گرفت ماجرا را به ساواک اطلاع دهد. در نتیجه آن دوستمان را دستگیر و از طریق او به من دست پیدا کردند. من را بعد از دستگیری به زندان قزل قلعه بردند و مورد شکنجه قرار دادند. حدود ۲ ماه هم در آنجا زندانی بودم. در همان سلول انفرادی که من را زندانی کرده بودند، یکی دو ماه بعد آیتالله سعیدی را زیر شکنجههای وحشیانهشان به شهادت رساندند.»
دستگیری دوم، ۱۳۵۲«مبارزات، دیگر به اوج خود رسیده بود. آن زمان هم ما دست از کارمان نکشیده بودیم و همچنان به چاپ و تکثیر اعلامیههای امام(ره) که در نجف بودند میپرداختیم. یادم هست حدود ساعت ۱۱ یک شب زمستانی، نیروهای ساواک با خودروهایشان ابتدا و انتهای کوچه را بسته بودند تا اگر توانستم فرار کنم آنجا من راگیر بیندازند. آن زمان محله قدیمیان در حوالی میدان خراسان بود. ساواکیها در خانهمان را که از آن دربهای چوبی و قدیمی بود، شکستند و به زور وارد خانه شدند.» قدرتاللهسنجری ادامه میدهد: «آن موقع تمام اهالی خانه خواب بودند و من هم در حال مطالعه بودم. ریختند داخل اتاق و هرچه که کتاب و دفتر و اعلامیه بود را با خود برداشتند.
حتی عکس حضرت امام(ره) و عکس دوستانم را هم جمع کردند. چند نفری من را گرفتند و چشمبندی هم روی صورتم بستند و به کمیته مشترک ساواک منتقل شدم. یعنی همین موزه عبرت امروز. به محض ورود، مورد شکنجههای شدید قرار گرفتم. یک نکته را بگویم که اگر ساواکیها میدانستند که فرد دستگیر شده شخصیتی مذهبی هم داشته، بیشتر او را مورد اذیت و آزار قرار میدادند. آن شکنجههای ابتدایی تا ۳ روز با همان شدت ادامه داشت تا اینکه بتوانند از من اطلاعاتی در مورد دوستانم به دست بیاورند.»
هرگز آن بازجو را نمیبخشمیکی از شبها، بازجویی به نام اسماعیلی که از افراد مذهبیتر بازجویی میکرد در حال شکنجه من بود. او عادت داشت در حین شکنجه زندانیها به آنها ناسزا هم بگوید. وقتی با کابل بر کف پاهایم میزد، ناگهان بنا کرد به ناسزا گفتن به امام(ره). به او گفتم: «شما که دارید مرا میزنید دیگر چرا به ایشان ناسزا میگویید؟ » گفت: «هر کدام از شماها را که دستگیر میکنیم و به اینجا میآوریم، شما یکجوری به خمینی وصلید. شما اعلامیههای او را تکثیر میکردید.» در واقع این افشاگریهای ما برای آنها خیلی گران تمام میشد. اگر روزگاری آن بازجو را دوباره ببینم، هرآنچه که مربوط به خودم باشد را میبخشم اما آن بیادبیاش به محضر حضرت امام(ره) را هرگز نخواهم بخشید.
آنجا شب و روزش معلوم نبودوقتی از او میخواهم کمی از فضای موزه عبرت در آن روزها برایمان شرح دهد، بلافاصله میگوید: «اینجا شب و روز نداشت. در حدود ۶ ماه که اینجا بودم شبانهروز شکنجه میشدیم. دائم صدای ناله و فریادها را در این ۶ ماه میشنیدم که خود اینها هم شکنجه دیگری بود. در این مدت حق هیچگونه ملاقاتی را هم نداشتیم. اصلاً این را بگویم که خانوادههایمان هم نمیدانستند ما را به کجا آوردهاند و آنها هم هیچ خبری از زنده یا حتی مرده بودن ما نداشتند. یکی از ویژگیهای اینجا این بود که انگار دیوارهایش عایق خبر بودند! هیچ خبری از این مکان به بیرون درز پیدا نمیکرد و ما هم هیچ اطلاعی از اتفاقات بیرون نداشتیم. آنها به محض خارج کردنمان از سلولهای انفرادی روی صورتمان چشمبند میزدند. سلولها هم که فاقد نور بودند. بنابراین به راحتی نمیشد تشخیص دهی الان روز است یا شب. در نتیجه برای خواندن نماز هم مشکل به وجود میآمد.»
شکنجههای بیحد و مرز«برای شکنجهها حد و مرزی وجود نداشت. هر نوع شکنجهای از نظر آنان مجاز بود. حتی اگر کسی زیر فشار شکنجهها کشته میشد، آنها مورد مؤاخذه قرار نمیگرفتند. حتی جنازه فرد کشته شده را هم به خانوادههایشان نمیدادند. یعنی سالها میگذشت و کسی از سرنوشت فرد خبر نداشت.» اینها را کسی میگوید که به گفته خودش حضور چند ماههاش در اینجا انگار سالها طول کشیده است. سنجری میافزاید: «در واقع بعد از انقلاب مشخص شد که در قطعات ۳۳ و ۳۹ بهشت زهرا، تعداد زیادی از مبارزان و انقلابیونی که به دست ساواک به شهادت رسیدند در آنجا آرمیدهاند. این اطلاعات هم از اسناد به جای مانده از ساواک به دست آمد.
این را هم بگویم که در اینجا بیش از ۷۰ نوع شکنجه وجود داشت. یکی از آن شکنجههایی که خودم هم تجربه آن را دارم، شکنجه با کابل بود. آنها با کابل به کف پای ما میزدند و آن وقت بود که در اثر آن ضربهها پاها خونریزی و عفونت میکرد. مسئلهای که ما را مجبور میکرد حتی ۴ دست و پا راه برویم. شکنجه دیگری که خودم طعم آن را چشیدهام، استفاده از شوکهای الکتریکی بود. ما را روی دستگاه آپولو که همان صندلی الکتریکی بود، میبستند و گیرههای دستگاه را هم به نقاط حساس بدنمان وصل میکردند که درد بسیار جانکاهی داشت.»
کلید مقاومت در مقابل شکنجههادر میانه گفتوگویمان نگاهم به یکی از ابزارهای شکنجه میافتد، مجسمهای که روی صندلی موسوم به آپولو نشسته و انگار شوکهای الکتریکی به همه جای بدنش متصل شدهاند. ناخودآگاه این سؤال در ذهنم شکل میگیرد و از حاج قدرتاللهمیپرسم، چگونه مقاومت میکردید؟ نفس عمیقی میکشد و میگوید: «زندانبانها وقتی که میآمدند تا ما را از سلولهای تنگ و تاریکمان خارج کنند، عمداً با باتومهایشان به دربهای فلزی میکوبیدند تا در دلهایمان ترس ایجاد کنند. اینجا بود که میفهمیدیم شکنجه دیگری در راه است. من همیشه این مواقع شروع میکردم به قرائت آیات قرآن کریم. وقتی زیر لب تکرار میکردم: «رب اشرح لی صدری و یسرلی امری...» همه چیز در اطرافم انگار تغییر میکرد. حس میکردم دارد به من کمک میشود. همه بچههای دیگر هم همینطور بودند. صدای شکنجه شدنشان که در این دالانهای تاریک میپیچید صدای قرآن هم شنیده میشد. ما متوسل میشدیم به ائمه اطهار و اینگونه بود که تحمل آن دردهای طاقتفرسا آسانتر میشد.»
روزهای آزادیاز قدرتاللهسنجری میخواهم از حال و هوایش در روزهای آزادی بگوید. لبخند میزند و پاسخ میدهد: «وقتی که آزاد شدم، تازه معنای آزادی را فهمیدم. این حس را با اعماق وجودم لمس کردم. البته من و امثال من که سابقه زندان داشتیم بعد از آزادی کاملاً تحت نظر بودیم. تمام مکالمات تلفنی ما شنود میشد. همیشه مأمورهایی را مثل سایه اطراف خود احساس میکردیم. اما همین حضور در آغوش خانواده خودش معنای آزادی بود. البته بعد از رهایی از زندان طولی نکشید که باز هم ضد رژیم شاه فعالیت کردم اما این بار به روش علمیتر و مخفیتری این کار را انجام میدادم.
حتی همسرم هم مرا در این فعالیتها یاری میکرد. یادم هست در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در میدان شهدای کنونی در راهپیمایی شرکت کردیم و در آن روز بود که مورد اصابت گلوله گاردیها هم قرار گرفتم و چون ساواکیها زخمیها را شناسایی میکردند و بیمارستانها را هم تحت نظر داشتند مجبور بودیم مخفیانه جای گلولهها را مداوا کنیم. اما خدارا شکر میکنیم که خونهایی که ریخته و دردهایی که در همچنین زندانهایی کشیده شد، بینتیجه نماند و ما توانستیم یکی از حاکمان جبار منطقه را سرنگون کنیم.»
انتقال به دادگاه«بعد از ۶ ماه که در کمیته ساواک یعنی موزه عبرت امروزی زندانی بودم، من را به دادگاه فرستادند. البته دادگاه کلمه درستی نبود؛ در آن بیدادگاه رژیم شاه که در واقع کاملاً صوری و فرمایشی بود محکوم شدم به حبس در زندان قصر. آنجا هم مرحله دیگری از دفتر خاطرات انقلابی من بود. در زندان قصر افتخار آشنایی با بزرگانی همچون، آیتالله لاهوتی، مرحوم شهید شاهآبادی، آیتالله اسدالله بیات، آیتالله گرامی و دیگر بزرگان را پیدا کردم. این را بگویم که اگربندی هم وجود دارد چه خوش است که آدم با این بزرگان همبند باشد. درسهای زیادی در آنجا از آن بزرگواران یاد گرفتم. حدود یک سال هم در زندان قصر بودم تا اینکه اواخر سال ۵۳ آزاد شدم.»
توصیه به هموطنانوقتی گفتوگویمان تمام میشود حاج قدرتاللهسنجری، از ما میخواهد این مطلب را حتماً به گوش همه هموطنانش برسانیم. رو میکند به من و میگوید: «از همه هموطنانم میخواهم حداقل یک بار از این موزه دیدن کنند. این موزه جایگاه خاصی دارد. مخصوصاً جوانترها که ایام انقلاب را درک نکردهاند بیایند و ببینند که مردان و زنان مبارز برای چه چیزهایی در مقابل شکنجههای جان فرسا مقاومت میکردند و هیچ اطلاعاتی به ساواک نمیدادند. اینجا را ببینند و بدانند که این مکان قسمتی از پازل انقلاب است. قسمتی از مقاومتهای مردان و زنان میهن است.»
منتشر شده در همشهری محله منطقه ۴ به تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۱۵
کد خبر 737171 برچسبها انقلاب اسلامی ایران محله منطقه ۴ همشهری محله زندان تهرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: جشنواره فیم فجر انقلاب اسلامی ایران محله منطقه ۴ همشهری محله زندان تهران اعلامیه ها موزه عبرت آیت الله شکنجه ها رژیم شاه امام ره سلول ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۰۰۸۴۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نابودی طاغوت صادقترین وعده الهی است
حجتالاسلام و المسلمین حسن موسایی مسئول موقوفات، منابع پایدار، امور بینالملل حوزه علمیه هرمزگان و نایب رئیس مجمع فضلا و علمای استان در گفتوگو با خبرنگار مهر، در تبیین ویژگیهای طاغوت، اظهار داشت: طاغوت در اسلام به معنای طغیانگر و تجاوز کننده از حدود الهی شناخته میشود، حدودی که سراسر منطبق با فطرت آدمی وضع شده است بنابراین افراد و قدرتهایی که بر خلاف فطرت رفتار کنند را باید طاغوت بدانیم.
وی افزود: بر اساس فطرت، همه ما از ظلم، قتل، دروغ، فحشاء، تزویر و ریا انزجار داریم؛ هیچکس را نمیتوان پیدا کرد که بگوید از مورد ظلم واقع شدن لذت میبرد یا دوست دارد به واسطه دروغ در معرض اطلاعات غلطی قرار بگیرد از این رو با توجه به اینکه این اعمالِ دارای منافات با سرشت آدمی، جامعه را از مسیر رستگاری دور میکند مؤمنین باید برای جلوگیری از انحرافات عمومی در مقابل طاغوت بایستند.
مسئول امور بینالملل حوزه علمیه هرمزگان، تأکید کرد: نتیجه سکوت در مقابل اعمال خلاف واقع، طاغوتیان رسیدن به موضعی است که جامعه اسلامی در سال ۶۱ هجران به آن رسید و در برابر سکوت عدهای و همراهی عدهای دیگر امام جامعه به بدترین شکل ممکن به شهادت رسید؛ شهادت رهبر جامعه مسلمین تاوان بیتفاوتی مسلمانان به اعمال ضد اسلامی و انحرافات بود و همین بیتفاوتی زمینه را برای جنایات بعدی هموار کرد.
موسایی عنوانکرد: شناختن منافق کار بسیار سختی است اما شناختن طاغوت سهل و دسترس پذیر است، کافیست به دقت به اطراف خود نگاه کنیم؛ امروز چه کسی کشورهای دنیا را به بهانههای واهی تحریم میکند؛ بازار اسلحه و سلاحهای کشتار جمعی در دست چه کسانی است؟ چه کشوری قطعنامهها را بر علیه رژیم منحوس صهیونیستی وتو میکند؛ حامی اصلی شبکههای دروغپرداز معاند کدام کشور است؟ قطعاً پاسخ همه این سوالات ایالات متحده آمریکا است که امام امت به حق آن را شیطان بزرگ نامید.
نایب رئیس مجمع فضلا و علمای استان هرمزگان بیانکرد: رژیم منحوس صهیونیستی نیز مصداقی عینی برای طاغوت است که حافظ منافع شیطان بزرگ در غرب آسیا است اما اینها غافل هستند از اینکه خداوند وعده داده است ظالمین و طاغوت را نابود سازد.
وی ادامه داد: قرآن در آیه ۵۳ سوره ذاریات قوم حضرت نوح را پیرو طاغوت معرفی کرده، قومی که به بلای بد دچار شدند و صغیر و کبیرشان در طوفان الهی غرق شدند؛ وقتی به این ماجرا مینگریم میبینیم مقام و منزلت حیواناتی حضرت نوح علیهالسلام جمع آوری کرد از انسانهای پیرو طاغوت بالاتر بود چرا که آنها لیاقت نجات پیدا کردند اما انسانهای طغیانگر در سیل تعدی به حدود الهی غرق شدند.
استار حوزه و دانشگاه با اشاره به آیات ۲۱ و ۲۲ سوره نبا گفت: جهنم کمینگاهِ اهالی طاغوت است و پیروان طاغوت در واقع هم در این دنیا به جهنم کشیده خواهند شد و هم در آن دنیا چرا که نابودی طاغوت صادقترین وعده الهی است و این نابودی با خار و خفیف شدن همراه خواهد بود چنانچه در هفتم اکتبر شاهد بودیم رژیم صهیونیستیِ مغرور و متکبر که به گنبد آهنینش مینازید در برابر یک گروه ساده از مقاومت فرو پاشید و جمهوری اسلامی ایران نیز در عملیات وعده صادق به همگان نشان داد که بُتی که از این رژیم در ذهن کشورهای جهان و منطقه ساختهاند حتی با یک هلُ در سیلاب جنایات خود و خون بیگناهان غرق خواهد شد.
کد خبر 6089460